hot page

ساخت وبلاگ

شب اول محرم سال 93

مداحی اول

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : سال 93 حمید علیمی, مداحی سال 93, حمید علیمی93, نویسنده : مصطفی محمدی ya-ali-madadi بازدید : 456 تاريخ : يکشنبه 19 / 11 ساعت: 17:27

مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند

مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند

 

وصله‌های لباس و پاپوش‌اش، و یتیمان مست آغوش‌اش

راز آن كیسه‌های بر دوش‌اش، در شب تار را نفهمیدند

جهت دیدن شعر بصورت کامل لطفاً به ادامه مطلب مراجعه نمائید

hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مصطفی محمدی ya-ali-madadi بازدید : 908 تاريخ : سه شنبه 31 / 4 ساعت: 13:17

علی، علی(ع)

 

اگر تو را نداشتم، بدان خدا نداشتم

آری خدا نداشتم، اگر تو را نداشتم

 

نبود اگر کرامتت، نبود اگر طبابتت

هزار درد داشتم ولی دوا نداشتم

 

به نام تو خدا صفا به زندگیم داده است

بدون نام تو در این جهان صفا نداشتم

 

نوای من علی علی،صدای من علی علی

بدون این علی علی،خدا خدا نداشتم

 

سنگ شدم طلا شدم،شاه شدم گدا شدم

چه می­شدم اگر علی مرتضی نداشتم

 

اگر نبود زادگاه تو قسم به فاطمه

این همه سمت کعبه هم برو بیا نداشتم

 

من اسمه دوا علی و ذکره شفا علی

کمیل تو اگر نبود به لب دعا نداشتم

 

نبودی یا علی اگر، حسن نبود و هم حسین

بدون تو مدینه و کرب و بلا نداشتم

------------------------------------------------------------------

علی اکبر لطیفیان

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : شعر شهادت حضرت علی (ع), اشعار شهادت حضرت علی (ع), شعر شهادت حضرت علی از علی اکبر لطیفیان, نویسنده : مصطفی محمدی ya-ali-madadi بازدید : 1018 تاريخ : سه شنبه 31 / 4 ساعت: 13:23

 

در حريمت شفا نمي‌خواهم

آتشم زن دوا نمي‌خواهم

 

لحظه‌ي استجابت روضه

از شما جز شما نمي‌خواهم

 

خاك پاي تو كيمياي من است

جز همين كيميا نمي‌خواهم

 

تا اسير حسين تو هستم

دلي از غم رها نمي‌خواهم

 

من حسيني و حيدريم ، پس

بي نجف ، كربلا نمي‌خواهم

                                        

«مست مست و قلندر استم من

خاك نعلين قنبر استم من»

 

ابتدا ، انتها نداري تو

جز خدا آشنا نداري تو

 

آيه‌ي اعظم خداوندي

كي ، چگونه ، كجا نداري تو

 

همه‌ي سائلان تو شاهند

سائل بينوا نداري تو

 

فرش اين خانه بال جبريل است

قالي نخ‌نما نداري تو

 

با سرت عرش شكسته ولي

روضه‌ي «بوريا» نداري تو

 

«شب اسير سپيده‌ي سحرت»

عالمي مات جلوه‌ي پسرت

 

آمدم تا در اين شب آخر

مثل اين كاسه‌هاي پشت در

 

مرحمي آورم براي سرت

گرچه اين را نمي‌كنم باور

 

كه دوايي براي اين سر نيست

كه سر تو نمي‌شود بهتر

 

كه اميد يتيم‌ها امشب

مي‌رود پيش حضرت مادر

 

كه در اين شهر بي‌لياقت‌ها

نيمه شب دفن مي‌شود حيدر

 

شب ، غريبي ، تلاطم دريا

شب مدينه ، نجف ، غم زهرا

 

اسم مادر رسيد و غوغا شد

گره از كار بسته‌ام وا شد

 

اسم مادر دوباره معجزه كرد

نفس ‌آلوده‌اي مسيحا شد

 

بايد امشب به روضه برگردم :

بي تو حيدر عجيب تنها شد

 

قدرِ شب‌هاي قدر ! بعد از تو

خانه قبري براي مولا شد

 

امشب آغاز بهتري دارد

شب وصل علي و زهرا شد

 

غم اگر رنگ مادري دارد

گريه هم بوي بهتري دارد

--------------------------------------------------

محمد بختیاری

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مصطفی محمدی ya-ali-madadi بازدید : 826 تاريخ : سه شنبه 31 / 4 ساعت: 13:06

دور شمع پیکرت،گردیده ام خاکسترت

ای به قربان تو و این رنگ زرد پیکرت

 

از نفس های بلندت میل رفتن می چکد

حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت

 

تا نگیرد خون تازه گوشه ی تابوت را

مهلتی تا که ببندم دستمالی برسرت

 

حیف شد، از آن همه دلواپسی کودکان

کاسه های شیر­ مانده روی دست دخترت

 

کاش می­مردم نمی­دیدم به خاک افتاده است

هیبت طوفانی دلدل سوار خیبرت

 

خلوت شبهای سوت و کور نخلستان شکست

با صدای وا علی و وای حیدر حیدرت

 

شهر کوفه تا نگیرد انتقام بدر را

دست خود را بر نمی دارد پدر جان از سرت

 

می روی اما برای صد هزاران سال بعد

میل احسان می نماید غیرت انگشترت

------------------------------------------------------------------

علی اکبر لطیفیان

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مصطفی محمدی ya-ali-madadi بازدید : 1025 تاريخ : سه شنبه 31 / 4 ساعت: 13:05

ماه اَبروشکسته

 

 

باز امشب منادی کوفه

از امامی غریب می خواند

گوشه خانه دختری تنها

دارد اَمن یجیب می خواند

**

مثل اینکه دوباره مثل قدیم

چشم اَز خون دل تری دارد

این پرستار نازنین گویا

باز بیمار بستری دارد

**

چادر پُر غبار مادر را

سرسجاده برسرش کرده

بین سر درد امشب بابا

یاد سر درد مادرش کرده

**

آه در آه چشمه در چشمه

متعجب زبان گرفته!پدر

خار درچشم اُستخوان به گلو!

درگلوم اُستخوان گرفته پدر

**

آه بابا به چهره ات اصلاً

زخم ودرد و وَرم نمی آید

چه کنم من شکاف زخم سرت

هرچه کردم به هم نمی آید

**

باز سر درد داری وحالا

علت درد پیکرم شده ای

ماه «اَبرو شکسته» باباجان

چه قَدَر شکل مادرم شده ای

**

سرخ شد باز اَز سر این زخم

جامه تازه تنت بابا

مو به مو هم به مادرم رفته

نحوه راه رفتنت بابا

**

پاشو اَز جا کرامت کوفه

آنکه خرما به دوش می بردی

زوددر شهر کوفه می پیچد

که شما بازهم زمین خوردی

**

دیشب اَز داغ تا سحر بابا

خواب دیدم وَگریه ها کردم

اَز همان بُغچه ای که مادر داد

کَفنی باز دست وپا کردم

**

کودکانی که نانشان دادی

روزگاری بزرگ می گردند

می نویسند نامه اَمّا بعد

بی وفا مثل گرگ می گردند

**

یا زمین دار گشته و آن روز

همه افراد خیزران کارند

یاکه اهنگری شده ان جا

تیرهای سه شعبه می ارند

**

وای اَز مردمان بی احساس

دردهای بدون اندازه

وای اَز آن سوارکارانُ

نعل اسبی که می شود تازه

**

وای اَز دست های نامَحرم

آتش ودود وچادر ودامان

وای اَز کوچه یهودی ها

سنگ باران قاری قرآن..

-------------------------------------------------------

علی زمانیان

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مصطفی محمدی ya-ali-madadi بازدید : 802 تاريخ : سه شنبه 31 / 4 ساعت: 13:05

شهر! آرامش بگیر، آهسته ترکت میکنم

چند سالی باتو بودم ،رفع زحمت میکنم

 

در مقامم آیه های «هل اتی...»آمد ولی

یک نفر بر پیکرم باشد قناعت میکنم

 

انتظار همسرم را میشکم اما بس است

از همان روزی که رفت احساس غربت می کنم

 

مثل هر روز خدا رد سلامم می کنید

مثل هر روز خدا با چاه خلوت میکنم

 

یاد آن لعن قنوت هر شب و روز شما...

همچنان بر مردم این شهر خدمت میکنم

 

آه،من رفتم ولی ای قاتل زهرای من

گریه تا مرگم به یاد آن مصیبت میکنم

 

چند خطی هم برای روضه اش می آورم

از همین جا قتلگاهت را زیارت میکنم :

 

«آه فرزندم،ترک برداشته لبهای تو

اکبرم،آب گلو را با تو قسمت میکنم»

 

انتظار منتقم تسکین قلبم می دهد

حیف دارم غیبتت را کم کم عادت میکنم!

-------------------------------------------------------------------

یحیی نژاد سلامتی

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مصطفی محمدی ya-ali-madadi بازدید : 791 تاريخ : سه شنبه 31 / 4 ساعت: 13:04

مي رود ...

 

مي رود سمت مسجد کوفه

با دلي خسته از زمانه‌ي خود

خسته از کوفيان و بي دردي

غرق اندوه بي کرانه‌ي خود

**

مي رسد با دل پر آشوبش

مرد غربت ، انيس سجاده

همدم چشمهاي بارانيش

مي شود چشم خيس سجاده

**

رنگ دلتنگي شفق دارد

سالها آفتاب چشمهانش

مصحف غربت و غم و درد است

صفحه صفحه کتاب چشمانش

**

گريه هاي شبانه‌ي او را

گونه‌ي خيس ماه مي داند

شرح سي سال بي کسي اش را

دل بي تاب چاه مي داند

**

سر خود را شب پريشاني

مي گذارد به دوش نخلستان

مي شود سوگوار چشمانش

ديده‌ي گريه پوش نخلستان

**

مي رود سمت مسجد کوفه

تا که با عشق بي حساب شود

مي رود تا محاسن خورشيد

بين محراب خون خضاب شود

**

مي رود تا که مستجاب شود

ندبه هاي شبانه اش حالا

مي رود تا خداي خوبيها

مرتضي را بگيرد از دنيا

**

بين محراب اشک و دلتنگي

موسم آخرين سجود آمد

ناگهان مثل صاعقه ، تيغي

بر سر آسمان فرود آمد

**

سجده‌ي تيغ و ابروي خورشيد

باز شق القمر شده انگار

بين محراب فرق کعبه شکافت

شب مولا سحر شده انگار

**

شوق پرواز بال و پر مي زد

در تپش هاي چشم کم سويي

آمد از آسمان به دنبالش

بيقرار شکسته پهلويي

**

در کنار غروب چشمانش

آه سعي طبيب بي معناست

سالها بي قرار رفتن بود

بعد زهرا شکيب بي معناست

**

راوي سالها پريشاني ست

گيسويي که چنين سپيد شده

در دل کوچه هاي دلتنگي

سالها پيش از اين شهيد شده

**

هر گز از ياد او نخواهد رفت

سوره‌ي کوثر و در و ديوار

آتش و تازيانه و سيلي

غنچه‌ي پرپر و در و ديوار

**

 دست او بسته بود اما ديد

گل ياسش به يک اشاره شکست

در هجومي کبود و بي پروا

دست و پهلو و گوشواره شکست

**

رفت و دلخستگان اين عالم

در غم غربتش سهيم شدند

و يتيمان شهر دلتنگي

بار ديگر همه يتيم شدند

 --------------------------------------------------------

یوسف رحیمی

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مصطفی محمدی ya-ali-madadi بازدید : 814 تاريخ : سه شنبه 31 / 4 ساعت: 13:03

دردی تمام بال و پرم را گرفته است

آهم فضای هر سحرم را گرفته است

 

از من برفتن است و دلم تنگ فاطمه

گرچه کلون در کمرم را گرفته است

 

دنیا به کام من به خدا مثل زهر بود

از آن زمان که همسفرم را گرفته است

 

آن زمان که پهلوی او تیر می کشید

دردی تمامی جگرم را گرفته است

 

از من گرفت فاطمه را دشمنم،از او

در بین کوچه ها پسرم را گرفته است

 

یادم نمی رود سپرم بود و یک غلاف

از دستهای من سپرم را گرفته است

 

تیغی که وقت سجده سرم را شکاف داد

از من توان مختصرم را گرفته است

 

دگر صدای شکستن شنیده شد

مسجد عزای پشت درم را گرفته است

 

دور از نگاه دختر من بال جبرئیل

زخم عمیق فرق سرم را گرفته است

--------------------------------------------------------------

مسعود اصلانی

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مصطفی محمدی ya-ali-madadi بازدید : 845 تاريخ : سه شنبه 31 / 4 ساعت: 13:02

موعد ديدار

 

ديشب كه ميهمان به سرايم قدم گذاشت

از سفره غير نان و نمك هيچ بر نداشت

 

از خانه ام كه رفت دلم تاب و تب گرفت

مي رفت و همچو اين دل من ماه شب گرفت

 

گفتم بيا تو اين سحري را بمان مرو

سوزانده است قلب مرا اين اذان مرو

 

جانسوز تو نگاه بر اين آسمان مكن

خاك عزا بيا و سر خاندان مكن

 

مي رفت و گفت موعد ديدار آمده

وقت زيارت رخ دلدار آمده

 

مي رفت و گفت گشته دلش تنگ فاطمه

مي برد با خودش دل پر خون ما همه

 

خالي ست جاي فاطمه تا ديده تر كند

يا ناله اي كشد همه را خون جگر كند

 

خالي ست جاي فاطمه يار پدر شود

در كوچه هاي كوفه برايش سپر شود

 

آتش دگر به شهپر روح الامين نشست

فرق علي شكافت و روي زمين نشست

 

محراب مسجد است چنين پر شكوفه است

امشب سياه پوش علي شهر كوفه است

 

اي خاك بر سرم سر بابا شكسته است

انگار باز پهلوي زهرا شكسته است

 

انگار تازه گشته مرا داغ مادرم

افتاده ياد كوچه دوباره برادرم

 

انگار تازه روضه ي شهر مدينه شد

روي پدر خضاب از آن خون سينه شد

---------------------------------------------------------------

رضا رسول زاده

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مصطفی محمدی ya-ali-madadi بازدید : 744 تاريخ : سه شنبه 31 / 4 ساعت: 13:02